رونیارونیا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 14 روز سن داره

برای موش موشکم

مسافرت تابستان

رونیا دخترم دو هفته ایی میشه که اومدیم شاهرود با بابایی و مامانی و عمه شیرین روز قبل از عید فطر بود که حرکت کردیم البته الان اونا برگشتن و من و دخترم شاهرود موندیم تا آخر هفته هستیم و ان شاالله برمی گردیم البته شاید 5 شنبه و جمعه با خاله ها و بابایی و مامانی بریم ابشار شیر آباد میگن خیلی قشنگه تا ببینیم خدا چی میخاد الان ساعت 3 بعدازظهر 29 مرداده 27 مرداد هم تولد  بابایی بود که پیشش نبودیم راستی خیلی جیگر شدی دیگه شدی طوطی با یک بار انجام دادن هر کاری اون رو تقلید میکنی دست دستی کردن رو هم یاد گرفتی و خیلی کارای قشنگ دیگه  قربونت برم دختر قشنگم خیلی خیلی دوست دارم
29 مرداد 1392

در وصف تو

قدمات رو چشام بیا و مهمونم شو گرمی خونم شو ببین پریشونه دلم بیا ارومم کن میخام عطر تنت بپیچه تو خونم تو که نیستی یه سرگردونه دیونم اییییییییییییییی جونمممممممممممممممم ای جونم عمرم نفسم عشقم تویی همه کسم وای که چه خوشحالم تورو دارم ای جونم ای جونم دلیل بودنم عشقم مثل خون تو تنم من این حس قشنگ رو به تو مدیونم مادری انگار شاعر این شعر رو در وصف تو از زبان من سروده خودت هم عاشقه این شعری ...
15 مرداد 1392

ملاقات دو دوست اینترنتی

دیشب 14 مرداد 92 رفته بودیم پارک نشاط نشسته بودیم که خانمی با کوجولوی نازش ما رو از روی عکس رونیا در وبلاگش شناختن بله اون کوچولوی ناز ساینا جون و مامانش بودن که ما رو با دیدنشون خیلی خیلی خوشحال کردن بله دو دوست اینترنتی رونیا و ساینا جون برای اولین بار فارغ از دنیای مجازی رودررو همدیگه رو دیدن امیدوارم دوستای خوبی برای هم باشن و بزرگ که شدن مثل دو تا خواهر برای هم شیرین جون خیلی خوشحال شدم دیدمت و به حافظه ات آفرین میگم و عذر خواهی میکنم که اولش شما رو نشناختم
15 مرداد 1392

شیرین کاریها

جیگر طلای مامانش کلی کار جدید یاد گرفته یکیش نای نای کردنه منتظر یک آهنگ، دست یا هر چیز دیگه هست تا میشنوه انقدر قشنگ میرقصه که میخای بخوریش یکی دیگه از کارهای رونی این که به همه هر چی رو که میخوره تعارف میکنه حتی به نی نیش، به هاپوش و خلاصه همه  اسباب بازیهاش از جمله شیرین کاریهاش اینه که همه چی رو با یک بار دیدن تقلید میکنه و اگه نتونه اون کار رو انجام بده گریه میکنه دندونای کرسی هم همچنان در حال دراومدن هست حالا شده 5 تا بالا و دوتا در حال در اومدن میشه 7 تا 6 تا هم پایین رو هم میشه 13 تا هورا هورا اینم دوتا عکس رونی در یک مکان یکی در سن 12 روزگی (6 مرداد91)و دومی در سن یک سال و 10 روزگی(4 مرداد 92) &nb...
5 مرداد 1392

تولد تولد

سلام گل یک ساله من تولدت مبارک عزیزکم   ان شاالله ١٢٠ ساله بشی مادری فدات بشم دختر نازم ٢٥ تیر یک ساله شد چه روز قشنگی بود روز میلادت چه حس قشنگی انگار دوباره داشتی به دنیا میومدی عشقم میوه عمرم از اول صبح همه شروع کردن به زنگ زدن و تبریک گفتن دخترم اخه سالگرد ازدواج مامان وبابا هم بود حالا دیدی چه روز قشنگی بود دیگه بازم مناسبت میخاستی برای شاد بودن و جشن گرفتن شب همه رو دعوت کرده بودیم رشتوران فلامینگو اونجا هم همه چی خوب بود مخصوصا که اقای خواننده برات شعر تولد رو چند بار خوند و تولدت رو تبریک گفت که فیلمش هم هست شام هم که عالی بود و بعدش هم مراسم کیک رو داشتیم فقط گل من یک کمی اذیت کرد و ساعت ١٠ بود که طبق معمول همیش...
2 مرداد 1392
1